با افزار آهنی کار کردن. افزار مخصوص سنگ تراشان را بر سنگ یا خاک زدن. افزار مخصوص کندن سنگ و خاک و جز آن را: تو خوش می زیستی با دلبران شاد قلم شاپور می زد تیشه فرهاد. نظامی. زدم تیشه یک روز بر تل خاک بگوش آمدم ناله ای دردناک. سعدی. رجوع به تیشه شود
با افزار آهنی کار کردن. افزار مخصوص سنگ تراشان را بر سنگ یا خاک زدن. افزار مخصوص کندن سنگ و خاک و جز آن را: تو خوش می زیستی با دلبران شاد قلم شاپور می زد تیشه فرهاد. نظامی. زدم تیشه یک روز بر تل خاک بگوش آمدم ناله ای دردناک. سعدی. رجوع به تیشه شود
شیشکی بند. آنکه تحقیر و تمسخر کسی را، از دهان آوازی مخصوص برآورد. (یادداشت مؤلف) : شیشه بندان ظرافت بهمین می گفتند محتسب گر گذرد از در می خانه عشق. صائب تبریزی. رجوع به شیشکی و شیشه بندی شود
شیشکی بند. آنکه تحقیر و تمسخر کسی را، از دهان آوازی مخصوص برآورد. (یادداشت مؤلف) : شیشه بندان ظرافت بهمین می گفتند محتسب گر گذرد از در می خانه عشق. صائب تبریزی. رجوع به شیشکی و شیشه بندی شود
نامی است که برای پی گم کردن، یهودان به حفاری شهرهای قدیم داده اند که از آنجاها اشیاء آنتیک قیمتی استخراج می کنند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). حفار. آنکه زمین های خسف شده و مانند آن را کاود، یافتن اشیاء عتیقه را. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
نامی است که برای پی گم کردن، یهودان به حفاری شهرهای قدیم داده اند که از آنجاها اشیاء آنتیک قیمتی استخراج می کنند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). حفار. آنکه زمین های خسف شده و مانند آن را کاود، یافتن اشیاء عتیقه را. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
مستأصل و بیخ برکنده. (آنندراج). - ریشه کن ساختن، از بیخ و بن برکندن. ریشه کن کردن: گر چنین آهنگ خواهد شد سرود قمریان سروها را ریشه کن می سازد از بستان ما. صائب (از آنندراج). - ریشه کن شدن، از بیخ و بن برکنده شدن. - ریشه کن کردن، از بیخ و بن برکندن. ایعاء. استیصال. از بن برانداختن. (از یادداشت مؤلف)
مستأصل و بیخ برکنده. (آنندراج). - ریشه کن ساختن، از بیخ و بن برکندن. ریشه کن کردن: گر چنین آهنگ خواهد شد سرود قمریان سروها را ریشه کن می سازد از بستان ما. صائب (از آنندراج). - ریشه کن شدن، از بیخ و بن برکنده شدن. - ریشه کن کردن، از بیخ و بن برکندن. ایعاء. استیصال. از بن برانداختن. (از یادداشت مؤلف)